در این مقاله می خواهیم در مورد کتاب هفت عادت مردمان مؤثر اثر استفاون کاوی صحبت کنیم .واقعیتش اینه که موضوع بحث ما هفت عادت مردمان مؤثر نیست و ما میخواهیم در خصوص عادات مردمان غیر مؤثر صحبت کنیم .اما من فقط میخواهم به صورت تیتروار این هفت عادت رو بگم و ببینیم چند مورد رو در طول زندگی انجام میدهیم؟
یعنی مسئولیت زندگی خودمان را بپذیریم
عادت دوم مثبت چشم انداز داشته باشیم :
عادت دوم ما را تمرین می دهد تا پیش بینی کنیم که آینده موضوع مورد نظرمان چگونه خواهد بود و یادآور این ضرب المثل قدیمی است که اگر نمی دانید کجا می خواهید بروید، همه راه ها شما را به مقصد می رساند. شروع ذهنی از پایان می گوید که آنچه می خواهید بدان برسید را تجسم کنید.
آینده تا به امروز ما را به مقصد راهنمایی می کند، چیزی که با کمک نتیجه نهایی ایده ال به آن معنا می بخشیم با تمام مزایا و ویژگی ها، مثبت و بدون هرگونه عیب یا ضرری همان چیزی است که استفان کاوی در تشریح عادت دوم در کتاب خود بیان داشته است. ذهنا از پایان آغاز کنید یعنی به روشنی مقصدتان را بدانید. تا بدانید که می خواهید به کجا برسید.
ولی برای اقدام کردن حتماً اولویت بندی داشته باشید.
عادت چهارم: برنده – برنده اندیشیدن
از منظر یک عادت فردی مرتبط با دیگران،
مردمان موثر، تفکر برنده – برنده دارند؛ همان طور که این تئوری به ما کمک می کند تا به وسیله روش های نظام یافته به راه حل برنده – برنده دست یابیم. دو چیزی که بسیار به یکدیگر نزدیک و متصل هستند.
عادت 5: اول فهمیدن و سپس فهماندن
اول در پی فهمیدن باشید، سپس سعی کنید بفهمانید. این کار به نظر ساده می نماید اما در عمل دشوار است.
عادت پنجم می گوید که پیش از توجه به دیدگاه خودمان، به موضوع از دید دیگران نیز بنگریم.
در کتاب استفان کاوی، عادت ششم به کارگیری توام پنج عادت پیشین است. بنابراین، این عادت به تنهایی شامل تمام اجزای آنها نیز می شود.
عادت ششم مردمان موثر :
همیشه در پی همافزایی باشیم نقاط قوت و ضعف خودمان را بشناسیم و اونهارو تقویت کنیم .
عادت هفتم مردمان موثر :
اره ی خودمان را تیز کنیم و مدام در حال نوسازی و به سازی خودمون باشیم.
این ها هفت عادت مردمان موثر بود که از دیدگاه آقای استفان کاوی جزء عادات مردمان مؤثره ولی ما تصمیم داریم هفت عادت مردمان غیر مؤثر رو بررسی کنیم چرا؟
چون آنچه که ما در زندگیمان به دست میاوریم حاصل عادات کوچکی هست که به صورت روزانه داریم آنها را تکرار میکنیم.
پیشنهاد می شود بهترین کتاب های موفقیت را بخوانید.
عادت اول گم شدن :
خیلی اوقات ما در زندگی هامون گم میشویم و دقیقا نمیدونیم داریم کجا میرویم و یا این که کجا باید بریم؟ و خیلی اوقات در بسیاری از زندگی های ما این جور اتفاقات خیلی برامون پیش اومده و درگیر یه سری کارهای روتین روزمره میشویم و اصلا نمیدونیم کجا باید بریم و کجا هستیم.
حتی الان من یه مثل خیلی ساده بخوام براتون بزنم در نظر بگیرید یک نفر میاد زیر پست من یه کامنتی رو مینویسه که در اون صحبتش بر اینه اصلا چرا داری این صحبت هارو میکنی و یک فیدبک منفی رو داره به من میده، از این که من کی هستم و من قراره کی باشم نوع پاسخ دهی من متفاوت میشه.
کتاب هایی که باورتان را دگرگون میکنه، رویاتون رو خیلی قوی میکنه و انگیزهتون رو نسبت کارتون وزندگیتون تغییر میده و بالا میبره. شاید دقیقتر بخواهم بگم همون زمانهایی که من خودم احتیاج داشتم یه نفر بمب انگیزه باشه کنار من، شاید با خوندن همین چهار تا کتاب حالم، فکرم و اصلا انگیزه ی من تغییر کرد و فکر میکنم همین چهار تا کتاب واقعاً برای پیشرفت عالیه و بهترین کتاب های موفقیت بشمار میاد.
کتاب اول جادوی فکر بزرگ:
مربوط به آقای دیوید شواتز هست که این کتاب خیلی نسبت به نحوه ی فکر ما، باورهای ما و اون محدودیت هایی که برای خودمون به وجود میاریم و خیلی اوقات کوچک فکر می کنیم خیلی قشنگ توضیح داده بزرگ فکر کنید تا بزرگ زندگی کنید. در شادمانی، بزرگ زندگی خواهید کرد. در پیشرفت، بزرگ زندگی خواهید کرد. بزرگ در درآمد، بزرگ در میان دوستان و بزرگ در احترام به سر خواهید برد.
کتاب دوم زندانیان باور :
دومین مورد از بهترین کتاب های موفقیت اثر ماتیو مکی بیان می کند که شما میتوانید از بهشت یک جهنم برای خودتان بسازید و از جهنم یک بهشت و فقط و فقط به باور خودمان در زندگی مربوط میشه .حافظ میگه :
تو خود حجاب خودی حافظ از میان بردار.
واقعیت اینه که باورهای خود ما هستند که جلوی پیشرفتمون و بهبود زندگیمون رو میگیره.باورهای هر انسان زندگی او را شکل میدهند، بر تصمیماتش اثر میگذارند و مسیرش را در زندگی مشخص میکنند. انسان بر اساس باورهای خود از بعضی مسیرها فاصله میگیرد و بعضی تجربهها را رد میکند یا میپذیرد.
باورها از کودکی همراه او رشد میکنند و درون او ریشه میدوانند و آیندهاش را میسازند. اما این باورها از کجا آمدهاند؟ آیا همهی آنها درستند یا نیاز به بازبینی دارند؟ با باورهای غلط چه باید کرد؟ چگونه باید باورهای جدیدی در خودمان ایجاد کنیم؟
اگر میخواهید در چالش با باورهایتان همراه خوبی داشته باشید کتاب زندانیان باور اثر پاتریک فانینگ و ماتیو مک کی پیشنهاد بسیار خوبی است.
کتاب سوم اسرار ذهن ثروتمند :
موفقیت چیزی نیست که تنها با تلاش زیاد و بیوقفه به دست بیاید. در حقیقت موفقیت اصلی از ذهن ما ریشه میگیرد و در دنیای بیرونی ما انعکاس پیدا میکند. این موضوع برای ثروتمند شدن هم صدق میکند.
مهم نیست که در حال حاضر از نظر مالی چه جایگاهی دارید. کتاب اسرار ذهن ثروتمند نوشتهی تی هارو اکر به ما میاموزد که چطور میتوان از صفر شروع کرد و با خود واقعیمان روبهرو شویم.کتاب اسرار ذهن ثروتمند یکی از معروفترین کتابهای جهان در حوزه ثروت و موفقیت است که به خواننده میگوید که باید ذهنیتهای اشتباه دربارهی پولدار شدن را کنار گذاشت و با ذهنیتی تازه به استقبال پیشرفتها رفت.
کتاب چهارم اگر اول نشی آخر میشی
کتاب اگر اول نباشی آخر میشوی ، به شما نشان خواهد داد چگونه می توانید موفق شوید و چگونه آن جایگاه قدرتمند اول را به دست آورید . با خواندن این کتاب یاد میگیرید برای پیشرفت خود، شرکت و ایده های تان (و همیشه اول شدن) دقیقا چه کارهایی باید انجام دهید. کتاب اگر اول نباشی آخر میشوی نوشته گرنت کاردون ترجمه عنوان اصلی کتاب If you’rs not first, you’rs last می باشد که نخستین بار در سال 2010 منتشر شد.
در این گام میگوییم برای اهمیت نظم و برنامه ریزی باید برای هر چیز یا کاری باید خونه ای وجود داشته باشد به زبان خیلی عامیانه
هر وسیله ای خونه ای داره یعنی چی؟
یعنی ابتدا هر چیزی را که ما دریافت میکنیم حالا میخواهد یک نامه باشد و یا حتی یک خرید باشه که ما انجام داده باشیم، آن را به ترمینالش منتقل میکنیم و بعد از زمانی که موقع پردازش آن ترمینال بود آن را جایگزین میکنیم.
به هیچ وجه حق نداریم زمانی که حالا حتی یک کار هم خیلی کم طول بکشه آن را همان لحظه انجام بدهیم و علت این مسئله هم این است که اگر ما همان لحظه بخواهیم آن کار را انجام بدهیم تمرکز ما از بین می رود و از ناحیه ی زکاوت خودمان خارج می شویم چون همیشه اینگونه کارها برای ما پیش میاد. و این است اهمیت نظم و برنامه ریزی در زندگی .
بخوانید :
گام اول و دوم نظم در برنامه ریزی برای زندگی
گفتیم که اهمیت نظم و برنامه ریزی در زندگی اینه هر خونه یک وسیله ای باید داشته باشد و مهمان هم نمی پذیرد. یعنی چی؟ یعنی حتی چشم ما هم نمیتونه مهمانش باشد یعنی به جز ترمینال هیچ چیزی نباید در معرض دید ما باشد یعنی محل قرار گرفتنش به گونه ای باید باشد که چشم ما هم آن را نبیند چون باعث می شود تمرکز ما به هم بریزد اما دسته بندی ها به چه صورته ؟
را در آن کشو قرار میدهید که خیلی جلو چشمتان نباشد چون همین جلو چشم بودن ها باعث ایجاد دغدغه های ذهنی میشود و اهمیت نظم و برنامه ریزی را در زندگی برای ما کم می کند.
آن چیزهایی که هفتگی ما احتیاجشان داریم مثل شارژها در کشوهای یه کم دورتر قرار میدیم و در بحث آرشیو هم خب همهمون میدونیم اون مستنداتی که به روزترند باید نزدیک دستمون قرار بدیم و اون هایی که احتیاج نداریمو دورتر قرار بدیم. احتمالاً فکر میکنید نکات خیلی ساده ایه اما باور کنید بیشترین دغدغه ی استقرار نظم در همین گام سوم اتفاق میافته.
در اصل اصلیترین و مهمترین گام در استقرار نظم که همان پردازش ترمینال هاست. ما تا الان چه کار کردیم؟
گام دوم :کاهش ترمینال ها
گام سوم : وسیله ای خونه ای دارد و مهمون هم نمی پذیرد
و گام چهارم پردازش دقیق ترمینال ها یعنی چی پردازش دقیق ترمینال ها؟ یعنی این که هر موقع که ما تصمیم میگیریم و در برنامه هایمان نوشتیم پردازش ترمینال،
تمام کارها و چیزهای در اون ترمینال باید به صفر برسه، به صفر مطلق
احتمالاً اوایلش زمانی که بخواهیم نظم استقرار بدهیم شاید پنج روزی طول بکشه اما این قول رو به شما میدهم که بعد از اون پنج روز ، هفته ای فقط دو ساعت زمان بگذارید و تمام ترمینال هایتان را پردازش کنید و این خیلی خبر خوبیه.
شاید خیلی ها بگن آقا ما وقت نداریم هفته ای دو ساعت، دو ساعت خیلی زمان زیادی هست ولی باید به شما بگویم که همین الان شما حداقل هفته ای ده ساعت رو صرف پیدا کردن وسایل و مستنداتتون میکنید و این خیلی زمان بیشتریه اما چون آگاه نیستید فکر میکنید زمان کمتری رو صرف میکنید.
خب برای این پردازش چه کار باید انجام بدید؟
باید در تقویم خودتان یک زمانی رو مشخص کنید ویژه ی پردازش ترمینال ها حالا بعضی ها براساس نوع کارشان هفتگی و یا این که میتوانید بعضی از ترمینال هایتان را حتی هفتگی کنید.
من خودم بعضی از ترمینال هایم را روزانه و یا بعضی ها را حتی ساعتی چک میکنم مثلا پیامرسان ها را من هر ساعت چک میکنم و یا این که ایمیل ، ایمیلم را من هر سه ساعت یک بار چک میکنم به خاطر این که نوع کارم این جوری ایجاد میکنه که من این ترمینال هارا این جوری پردازش کنم.
پیشنهادی که بهتون میکنم هیچ ترمینالی را نذارید که بیشتر از یک هفته جمع بشه چون تبدیل به یک انبار میشه و پردازشش برایتان سخت میشود. خب یادمون باشه که هر کار یا وسیله ای که در ترمینال داشتید سه فعالیت باید روش انجام بدیم چه کاری؟ کجا؟ و کی؟
بد نیست که بحث دربارۀ ویژگی مطلوب نظم در برنامه ریزی را با چند سوال آغاز کنیم.آیا شما تا به حال با شخص نامنظم و موفقی برخورد کرده اید؟ به نظر شما مردم جوامع قانون مند و نظم پذیر ، موفق ترند یا مردم کشورهایی که دچار هرج و مرج بی قانونی هستند ؟
در مورد خودتان چه؟ زمانی که کارهایتان را با نظم و ترتیب انجام می دهید، بازدهی مطلوب تری دارید یا هنگامی که بدون هیچ برنامۀ خاصی و به صورت کاملاً تصادفی به انجام کارهایتان می پردازید؟
با پاسخ دادن به این پرسش ها متوجه می شویم، همۀ ما کمابیش با نظم در برنامه ریزی که یکی از اصول موفقیت در زندگی، شغل، تحصیل و دیگر فعالیت ها مواجه شدیم..
این سوالی است که اکثر افراد بی نظم آن را میپرسند! افرادی که نمیخواهند به هیچ قیمتی عادت بی نظمی خود را ترک کرده و به منظم شدن روی بیاورند. در این مقاله به شما خواهیم گفت چرا باید نظم در برنامه ریزی داشته باشیم و همچنین تکنیک هایی را بیان خواهیم کرد که اگر آن ها را رعایت کنید، بدون شک میتوانید نظم در برنامه ریزی را به وجود آورید! پس تا انتها با ما همراه باشید
می خواهید بدونید نظم چطوری در دنیای ما اتفاق میافته ما میدانیم نظم در دو محیط خارج و محیط داخل خودمان یعنی ذهنمان اتفاق میافته. اما واقعاً چطوری؟ البته این رو هم بگم خیلی از افراد میگن تیپ شخصیتی ما گونه ایه که نظم پذیر نیست و از این جور صحبت ها ….
البته از نظر من فقط یک توجیه !! چون این افراد ساختار کلی ذهن رو در نظر نمیگیرند. اما قراره الان با هم چهار گام ارزشمند نظم در برنامه ریزی را طی میکنیم و متوجه بشیم چطور نظم میتونه در دنیای ما به وجود بیاد.
اکثر سیاستمداران و معلمان در مقاطع تحصیلی مختلف، به ما گفتهاند که ویژگیهایی از قبیل نظم و تصمیم گیری و استعداد، ذاتی هستند. در صورتی که اکثر این ویژگی اکتسابی ست. نظم پیدا کردن در کارها هم همینطور است. فقط باید شرایط لازم را در خودتان ایجاد کنید. منظورم از شرایط مناسب این است که با افراد منظم گفت و گو کنید و صحبت داشته باشید. خودتان را در بین کسانی قرار دهید که منظم هستند و به انضباط اهمیت میدهند. اگر خودتان را در محیط رشد قرار دهید، بهتر میتوانید در زندگی خودتان عمل کنید. در ادامه گام های استقرار نظم در برنامه ریزی را بررسی می کنیم.
شناسایی ترمینال ها :
اصلا ترمینال چی هست؟ ما به ترمینال چی میگیم؟
ترمینال محل تجمع کارهای پردازش نشده
منظور از کارهای پردازش نشده چیه؟
کارهایی که هنوز نمی دانیم چه کاری، چه زمانی و کجا باید انجام دهیم . یک مثال بزنیم ما همیشه وقتی یه پیامی رو در گوشی مان می بینیم خیلی اوقات از اون مطالب عکس میگیریم که در گالری گوشی ذخیره میشه یا یک سری شماره تماس هایی که از آدم های مختلف دریافت می کنیم که شاید یه روزی به دردمون بخوره، یا روی برچسب های یادداشتی ، مانیتور و در اتاق و …..همیشه کارهایی رو مینویسیم و آویزون میکنیم که همیشه یادمون باشه …
یا مثلا کیف پولمون!!! کیف پول ما چقدر واقعاً کارهای پردازش نشده، رسیدهای عابر بانک که خیلی اوقات اضافه هستند داخلش وجود داره؟ این تمام اون کارهاییه که میتونه وجود داشته باشه پس اینها رو میگیم کارهای پردازش نشده.
اما این کارهای پردازش نشده کجا برای ما ذخیره میشه؟
بدترین جایی که میتونه وجود داشته باشه، در ذهن ما ، روی دسک تاپ صفحه ی نمایش مان، وایت برد اتاقمان و خیلی جاهای دیگه…..
یا یه چیزی که خیلی هامون باهاش درگیریم از جمله خود من، مدرک های دانشگاهی مان…..مدرک های دانشگاه جزء یکی از چیزایی هستن که همیشه حجم زیادی از ذهنمان روادرگیر میکنن اما خیلی شاید دنبالش نریم که بخواهیم این هارو دریافتشون کنیم.
پس اولین گام نظم در برنامه ریزی اینه که ما بیایم ترمینال هایمان را شناسایی کنیم
احتمالاً تا اینجای کار باید تعداد ترمینال هایتان را نوشته باشید و اگر خوب و دقیق بهشون نگاه کرده باشید حتماً حداقل یه لیست سی چهل تایی از ترمینالهای مختلف را دارید که اصلیترین شان احتمالاً ذهنتونه. اما حالا گام دوم چیه؟
گام دوم نظم در برنامه ریزی
کاهش تعداد ترمینال ها :
ما چرا باید ترمینال ها را کم کنیم؟
چون که میخواهیم فضای ذهنمان را آزاد کنیم، هر چی تعداد این ترمینال ها کمتر باشه آزادی ذهن ما و نظم پذیری ذهن ما بیشتره. خب ببینیم به چه شیوه ای باید کم کنیم اینها را و در نهایت چند تا ترمینال باید داشته باشیم؟ ما مجبوریم در نهایت تعداد ترمینال ها را به زیر ده تا برسونیم و عدد شش عدد توصیه شده ای برای تعداد ترمینال هاست.
آقا اگر من 15 تا ترمینال داشته باشم مشکلی پیش میاد؟ نه واقعاً مشکلی پیش نمیاد شما در نظر بگیرید زمانی که قبلش 30 چهل تا ترمینال را داشتید و این تغییر رو داشته باشید که به 15 تا رسیده باشید یعنی عملاً نصف حجم مغزتون رو آزاد کردید و این خیلی اهمیت داره. خب چی میتونه باشه این شش تا ترمینال؟
ترمینال اول ایمیل:
ایمیل جزو یکی از ترمینال های ما باید باشه البته اگر پنج شش تا ایمیل دارید حالا ایمیل ها و جیمیل های مختلف باید اون رو به یک ترمینال تبدیل کنید.
ترمینال دوم دفترچه یادداشت :
دو یک دفترچه یادداشت، یک دفترچه یادداشت سیمی که بتونید برگه ای اون رو جدا کنید و همیشه همراه تان باشه توی کیفتون یا توی جیبتون این میشه یکی از ترمینال هاتون
ترمینال سوم ترمینال فیزیکی :
ولی ما یه ترمینال اصلی داریم به اسم ترمینال فیزیکی یا سبد یعنی چی؟ یعنی این که ما یک فضایی از محیط خونه رو به عنوان ترمینال اصلی و ترمینال فیزیکی در نظر میگیریم. خود من یک کشو رو در خونه یک برچسب زدم و روش نوشتم ترمینال حالا چه کار میکنه این ترمینال؟ زمانی که شما یک سری کارها و یک سری چیزهای پردازش نشده دارید شما میتونید به این کشو اضافهاش کنید تا کی؟
تا زمانی که زمان پردازش ترمینالها برسه که گام چهارممون هست. پس من یک فضایی رو مشخص میکنم که اون فضا هم نباید خیلی کوچک باشه که اگر یک وسیلهای خرید کردید تا موقع پردازشش ما بتونیم توی اون نگهش داریم.
ترمینال چهارم : ترمینال سیار
اما یک ترمینال فیزیکی سیار میخواهیم مثل جیبمان یا کیفمان ، مواظب باشید اگر یک کیف دارید که چهار تا زیپ دارد ودر هر چهار تا زیپ شما وسیله میذارید وقتی از بیرون میایید خونه رسیدهای عابر بانک یا فاکتورهای خرید یا خریدهایی که انجام میدید .
این خودش چهار تا ترمینال محسوب میشه مثلا من خودم یکی از زیپ های کیفم رو به عنوان ترمینال سیارم در نظر گرفتم و وقتی که از بیرون میام یا یه وسیله ای داخلش دارم اونو برمیدارم و به ترمینال اصلی، ترمینال فیزیکی اصلیمم منتقل میکنم تا این که بخوام اون رو پردازش کنم.
ترمینال پنجم به انتخاب خودتون :
یکی از پیامرسان هایی که باهاش راحتید رو میتونید به عنوان ترمینال پنجم تون نگه دارید
ترمینال ششم
ترمینالی هستش که خودتون انتخاب میکنید من میخوام این نوع ترمینال رو داشته باشم حالا یک نفر فروشنده است میگه که من میخوام دو تا پیامرسان داشته باشم یا این که نمیخوام ایمیل هام با هم باشه و دو تا ایمیل میخوام در نظر بگیرم به انتخاب خودتونه یا این که دو تا سبد فیزیکی در نظر میگیره. یه سؤال پیش میاد اگر یک وسیلهای خراب شد و اون وسیله بزرگ بود ما چه جوری اون رو باید وارد ترمینال کنیم؟
کار زیاد سختی نیست اون رو روی یک تکه کاغذ مینویسیم و اون کاغذ رو به ترمینال اصلی تا موقع پردازشش جابجا میکنیم. اما پردازش کردن این ترمینال ها گام چهارم نظم در برنامه ریزی
بخوانید :
گام چهارم نظم در برنامه ریزی
قانون 20/80 یکی از مفیدترین مفاهیم موجود در مدیریت زمان و زندگی افراد است. این قانون حاکی از آن است که 20 درصد از فعالیتهای شما، 80 درصد نتیجه برای شما در بر خواهد داشت.
خب یه سری نظریه ها اومد تعمیم داده شد بله 80 درصد پول های دنیا دست 20 درصد از آدمهاست.
بعد اومدن راجع به این فرضیه یه مقدار بیشتر تحقیق انجام دادن و متوجه شدند در خیلی از موارد دیگه صدق میکند.
یعنی اکثریت کم اهمیت و اقلیت پر اهمیت.
آن 20 درصد کلیدی را ما چه جوری پیدا کنیم؟ یک قانون خیلی راحتی به اسم قانون تفنگ ( حالا من خودم اسمشو گذاشتم ) یا قانون فشار فرض کنید که یک تفنگ گرفته شده پیش ذهن شما و به شما می گویند باید 20 درصد از کارها را فقط انجام بدهید و 80 درصد دیگه را حذف کنید.
خب ببینید اون 20 درصدی که شما فکر میکنید نیاز به پیشرفتتون داره یعنی برای پیشرفتتون مهمه شما جدا میکنید و یه مدتی روی اون 20 درصد تمرکز میکنید اون 20 درصد روشون کار میکنید، بعد میبینید که چقدر نتایج مثبتتری داره درآمدتون چقدر افزایش پیدا میکنه، چقدر اعتماد به نفستون بالاتر میره.
خب پس ازتون خواهش میکنم هر روز 20 درصد کارهای مفید خودتونو پیدا کنید و برای روی اون ها متمرکز بشید تا 80 درصد نتیجه ی مثبت تر رو بخواهید در زندگی و برنامه روزمره تان به دست بیاورید.
اگه در برنامه ریزی کارهاتون مشکل دارین مقاله اصول برنامه ریزی رو بخونید.
به همین دلیل تا زمانی که 20 درصد کار مهم و با ارزش پیش رو دارید، باید از انجام 80 درصد کار بیهوده جداً خودداری کنید. قبل از شروع به انجام هر کاری، از خود بپرسید که این کار جزو 20 درصد فعالیت مهم زندگیتان است یا جزو 80 درصد فعالیت کم اهمیت؟
هیچگاه کارهای کوچک را اول انجام ندهید. به یاد داشته باشید انتخاب شما هر چه که باشد، وقتی آن را بارها و بارها تکرار کنید، برایتان عادت میشود و ترک آن سخت خواهد بود. وقتی عادت کنید که روزتان را با کارهای کم اهمیت شروع کنید، خیلی زود به این شیوه عادت میکنید و این عادتی نیست که شما بخواهید در خود پرورش دهید.
همین که کار بر روی یک موضوع با اهمیت را آغاز کنید، انگیزه لازم برای ادامه دادن آن را پیدا خواهید کرد. تنها فکر کردن به شروع و اتمام یک کار مهم به شما انگیزه لازم را میدهد تا بر تنبلی خود غلبه کنید. معمولاً انجام کامل یک کار با ارزش به همان اندازه زمان میبرد که یک کار کم ارزش زمان خواهد برد با این تفاوت که تکمیل کار با ارزش، احساس رضایت و غروری فوقالعاده به شما میدهد در حالی که وقتی با همان میزان زمان و انرژی، کاری کم ارزش را تا آخر انجام میدهید، احساس رضایت شما بسیار اندک و ناچیز خواهد بود.
مدیریت زمان، در اصل مدیریت زندگی است که به معنی تسلط بر فعالیت هایی است که پیش رو دارید. شما به راحتی میتوانید فعالیت های بعدی خود را انتخاب کنید، ولی نکته مهم در تعیین موفقیت شما در زندگی و کار، میزان توانایی شما در انتخاب بین چیزهای مهم و چیزهای کم اهمیت است. افراد موفق خود را موظف میدانند تا هر روزشان را با مهمترین وظیفهای که پیش رو دارند آغاز کنند.
تمامی اهدافی را که برای دست یابی بهشان تلاش می کنید، مد نظر قرار بدهید و زمان، انرژی یا سرمایه صرفشده برای هر یک از آنها را با میزان سوددهی فعالیت ها یا نزدیک شدن به هر هدف مقایسه کنید. سوددهی فعالیت ها برای شما هر چیزی می تواند باشد: از بهبود سلامت جسمانی گرفته تا بهتر شدن زندگی از لحاظ روابط عاطفی. برای به کار گرفتن قانون 20/80 باید سعی کنید تا حد امکان اهدافی را دنبال کنید که بیشترین سوددهی و ارزش را برای تان خواهند داشت.
دوره تکنیک های هدف گذاری رایگان کلیک کنید.